چه کاغذها که سپيدي دلشان از نام تو سياه شد
از دل تنگي هايم
از احساسم
هزاران هزار صفحه سفيد کاغذ سياه شدند
کاغذها عاشق شدند
ولي تو..!ا
***
**
*
تا کي رم آهو ها را در چشمت ببينم و
آه بکشم ؟
عشق جرات مي خواهد عزيزم
مي روم پلنگي دست و پا کنم !ا
***
**
*
عشق يعني با چشم بسته کسي را ديدن و از بين همه دلتنگ يک نفر شدن
***
**
*
اونائي که ما عاشقشون هستيم هيچ وقت از ما دور نميشوند
هر روز کنار ما راه ميروند اما ديده نميشوند … شنيده نميشوند
و هنوز نزديک و هنوز عاشق … هنوز دلتنگ و خيلي عزيز
***
**
*
همواره تنهاييم
در اين نفس تنگي
در قلب يک بن بست
مدهوش دلتنگي
***
**
*