از ديار آشنايي پا کشيدن مشکل است ، از تو اي آرام جانم دل بريدن مشکل است
***
دل رو زدم به دريا ، زدم برات پيامي ، فقط براي اينکه ، نگي که بي مرامي
***
اي نگاهت پلي از مخمل و از ابريشم ، روزگاريست که تنها به تو مي انديشم
***
به پرستو نبايد دل بست زيرا که او نازک دل است ، و مي گريزد از ما ، مانند باد از سرما ، و فراموش مي کند تمام روزهاي باهم بودن را
***
نه از قايق مي نويسم ، نه از زخم شقايق مي نويسم ، به ياد لحظه هاي با تو بودن ، به ياد آن دقايق مي نويسم
***